تو خزون چشماي سياهت
غم پاييز موندگاره
فصل جداييي خونه كرده تو چشات
اما تو هنوز اميد داري به روزگار
وقتي بهار با پرستوهاش اومد به ديدنت
تو پاييز روبهونه كردي واسي نه گفتنت